سرگذشت هورا

عشق و عاطفه ،همواره موضوعی پرطرفدار در دنیای ادبیات بوده‌اند و رمان‌های عاشقانه توانسته‌اند تاثیر بی‌نظیری بر روی مخاطبان خود گذاشته و احساسات و افکار آنها را متحول کنند. به همین دلیل خرید رمان عاشقانه،مورد استقبال بسیاری از جوانان و نوجوانان قرار گرفته است. نویسندگان رمان‌های عاشقانه، از طریق داستان‌ها و شخصیت‌های شگفت‌انگیز، توانسته‌اند مفاهیم پیچیده‌ای از عشق، دوستی، انسانیت و همدردی را به تصویر بکشند.

در دنیای رمان‌های عاشقانه، موضوع ازدواج اجباری یکی از مواردی است که همیشه برای جلب توجه خوانندگان موثر بوده است. رمان ازدواج اجباری، پر از تنش، احساسات مختلف و تضادهاست که شخصیت‌ها را به چالش می‌کشاند و خواننده را در ماجراجویی‌های پیچیده و جذابی می‌کشاند.

 

رمان عاشقانه سرگذشت هورا، روایتگر زندگی دختر جوانی به نام هوراست که از بچگی، عاشق پسر همسایه شده و این راز را در دلش نگه داشته و به هیچکس نگفته است. یکی از روزها، برای هورا خواستگار میاد و هورا با فشار خانواده و برخلاف میل خودش،قبول میکنه. شب خواستگاری تا هورا میاد به مهمونا سلام کنه، در کمال ناباوری،عشق بچگیش رو در مقابل خودش میبینه که به عنوان داماد حضور داره.اون خیلی خوشحال میشه که بالاخره به عشقش رسیده ولی هیچ چیز طبق تصورات هورا پیش نمیره….

اگر به دنبال خرید بهترین رمان های عاشقانه با موضوعات واقعی هستی، حتما از سایت رمان یاب بازدید کن. این سایت رمان، پر از داستان های عاشقانه ازدواج اجباری و همخونه ای هست که مطمئنم از خوندنشون پشیمون نمیشی.

مطالعه در سایت

برای خواندن کتاب ابتدا باید وارد شوید.

بزودی

برای ادامه خرید یکی از حالت های زیر را انتخاب کنید
با خرید فایل PDF رمان، امکان مطالعه در سایت هم به صورت رایگان برای شما فعال می شود.
انتخاب نوع داستان

دانلود فایل PDF , مطالعه در سایت

دلباخته ی پسری شدم که اصلا من و نمی دید حتی نمی دونست دختری به اسم هورا هم هست .
اما عشق که زمان و مکان نمی فهمید ذره ذره توی دلم خونه کرد و ریشه داد و به بار نشست عشقی پنهانی ..
خواهر کوچکم که عروس شد روم اسم گذاشتند گفتند تو داری پیر میشی .
اما من هیچ جوره زیر بار نمی رفتم و دوست نداشتم عروسی کنم .
دل باخته بودم ، دل باخته ی پسر همسایه.کسی از حال دلم خبر نداشت
اما یه روز که از دانشگاه به خانه رسیدم . دیدم بساط مهمونی و پهن کردند . اون شب به اجبار مامانم برای خواستگارها چایی بردم اما به محض اینکه پام و توی پذیرایی گذاشتم از شوک دیدن عشق پنهانیم به جای داماد مجلس ، پس افتادم .
خواستگارم عماد بود عشق پنهانیم .
پس خدا صدای دلم و شنیده بود.
وقتی راضی شدم و جواب مثبت دادم همه شوک شدند کسی خبر نداشت چه در انتظارم من هم خیلی دیر فهمیدم چه رازی پشت پرده ی این ازدواج بود …….
پایان این داستان رمان یاب آنقدر شیرینه که مطمئنا در لحظات شان شریک میشید و لذت می برید.

 

این داستان بر اساس واقعیت نوشته شده است

 

اشتراک گذاری این محصول

0 People watching this product now!

Reviews

There are no reviews yet.

Be the first to review “سرگذشت هورا”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *